یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید.........
اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست.............
روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار.....
....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!!
وقتی دلم به درد میاد و کسی نیست به حرفهایم گوش کند،
وقتی تمام غمهای عالم در دلم نشسته است،
وقتی احساس می کنم دردمند ترین انسان عالمم... وقتی تمام عزیزانم با من غریبه می شوند...
و کسی نیست که حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ کند... وقتی تمام عالم را قفس می بینم...
بی اختیار از کنار آنهایی که دوسشان دارم.. بی تفاوت می گذرد...
امشب نمی دانم چرا این چنین گنگ و مبهوتم نمی دانم در این خلوت چرا بیهوده سر در گریبانم نمی دانم که آیا فرصتی دارم برای زندگی کردن برای عشق ورزیدن مجالی یا فرصتی دارم که بار دیگر تو را در آغوش بفشارم از لبت دزدانه بوسه برگیرم و با چشمان زیبایت که زیبایی هفت آسمان در آن نهفته دوباره راز دل را بازگویم سخنها بازگویم از دل شوریده ام از دل سرگشته و پریشانم نمی دانم نمی دانم نمی دانم |
||
[Web] - |
چند روزی میشه یه صدایی توی گوشم میپیچه
اره یه صدای اشنا اشناتر از خودم به خودم
صدایی که قبلا خیلی میشنیدم ولی.....
صدایی که باهاش اروم میشم
صدای تو
صدای تو که میگی هنوزم دوستم داری
ز کوچه غم که گذشتم دری به روی من باز شد. بهم گفت برای عبور باید از داخل من رد بشی . روی در نوشته بود عذاب بعدی . با ترس و تردید رفتم داخل و از در رد شدم . به سیاهی رسیدم گفت باید درونت مثل من بشه گفتم چرا گفت سوال نپرس گفتم باشه . به تنهایی رسیدم گفت باید همدم من بشی گفتم نه من از تنهایی متنفرم بهم گفت اگر همدم من نشی زندگی کسی دیگر رو خراب میکنم گفتم باشه همدم تو میشم . از همه و همه که گذشتم به تو رسیدم و تو بهم گفتی سلام بنده من خوش امدی اینا همه ازمونی بود که تو امتحان بشی گفتم خدایا چرا ؟ گفتی چی چرا ؟ گفتم چرا من ؟ چرا سیاهی ؟ چرا تنهایی ؟ چرا عذاب ؟ چرا غم ؟ چرا چرا چرا چرا .................
برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن .
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
نامه های زیادی برایت نوشته ام
زیر خیسی چشمانم تمام صفحات آن خیس شده است
هر بار می نویسم و می خوانم برایت
اما نمی دانم چرا خداوندا صدایم سکوت دارد
یا خداوندا خواسته های من و آررزوهای من به گوشت نمی سد
مگر صدای قلب تپیده شده را نمی شوی
که فریاد مرا از میان خط خط نوشته هایم نمی شنوی
خداوندا فریاد می زنم برای اینکه جز تو کسی نیست
خداوندا ساختن از آن توست
پس بساز برای ما!٬٬٬
تمام سهم من از دنیای تو
جز غم و اندوه و باورهای خیالی چیزی نبود
پس خداوندا سهم من از شادیهایت کجاست؟
من ، امیدی را در خود باور ساخته ام
♥
تار و پودرش را ، با عشق تو پرداخته ام
♥
مثل تابیدن مهری در دل
♥
مثل جوشیدن شعری از جان
♥
مثل بالیدن عطری در گل
♥
جریان خواهم یافت
♥
راه خواهم افتاد
♥
باز از ریشه به برگ
♥
باز ، از "بود" به "هست"
♥
باز ، از خاموشی تا فریاد
♥
♥ دوســــــــــــتدارم عــــــــــشق مـــــــــــــــن ♥
این احساسی که من دارم
♥
شبیهِ بغضِ چشماته
♥
که هر موقع که نیستی تو
♥
شبیهِ سایه همراته
♥
این احساسی که من دارم
♥
اگرچه خیلی غمگینه
♥
ولی وقتی تو رویامی
♥
به قلبم خیلی می شینه
♥
این احساسی که من دارم
♥
فقط دوست داشتن محضه
♥
دل عاشق به یادت هست
♥
توی هر جا و هر لحظه
♥
این احساسی که من دارم
♥
مرور عشق دیروزه
♥
که بعد از رفتنت بازم
♥
برام انگار مرموزه
♥
این احساسی که من دارم
♥
از احساس تو لبریزه
♥
که این روزای عمر من
♥
برام شبهای پاییزه
♥
این احساسی که من دارم
♥
فقط شوق تورو داره
♥
از اون وقتی که تو رفتی
♥
دو چشمم اشک میباره
لحظه ها را با تو بودن ، در نگاه تو شکفتن ، حس عشق و در تو دیدن ، مثل رویای تو خوابه، با تو رفتن با تو موندن، مثل
قصه تورو خوندن، تا همیشه تورو خواستن، مثل تشنگیه آبه، اگه چشمات من و می خواست، تو نگاه تو می مردم، اگه
دستات مال من بود ، جون به دستات می سپردم ، اگه اسمم و می خوندی ، دیگه از یاد نمی بردم ، اگه با من تو می موندی، همه دنیا رو می بردم .. بی تو اما سر سپردن ،بی تو و عشق تو بودن تو غبار جاده موندن، بی تو خوب من محاله ، بی تو حتی زنده بودن، بی هدف نفس کشیدن ، تا ابد تورو ندیدن ، واسه من رنج و عذابه. تویه آسمون عشقم غیر تو پرنده ای نیست ، روی خاموشی لب هام ، جز تو اسم دیگه ای نیست ، توی قلب من عزیزم ، هیچ کسی جایی نداره ، دل عاشقم به جز تو ، هیچ کسی رو دوست نداره ...!
اگه دردی دارم بزار تو دلم بمونه نمی خوام کسی بدونه چرا دلم می خونه ولی بدون عشق منی تو داری دل می کنی ؟ دیگه بزار بگم همه جونه منی خسته شدم آخه چقدر بگم شاید فایده نداره ولی بازم می گم ... عشق منی اگه دل به تو بستم بدون خودم شکستم چرا نمی خوای تو این و بفهمی تو دو راهی می مونم ولی نمی خوام تو این بفهمی عشق منی تو داری دل می کنی ؟ دیگه بزار بگم همه جونه منی خسته شدم آخه چقدر بگم شاید فایده نداره ولی بازم می گم ... عشق منی
هیچ میدانستی....؟؟؟همان تک شعله ای که افروختی
... تا دلم را گرم کنی....
تمــــــــــــــــــــــــ
وجــــــــــــــــــــــــ
را به آتـــــــــــــــــــــــش
محکم فشرده ام تو را در آغوشم
آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد
همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من
رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است
هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم...
کوچه های قدیمــــی را باریک میساختنـــد
تا آدم ها به هم نزدیک تر شوند
حتی در یک گذر!
اکنون چـــــقــدر آواره ایم!
در اینهمه اتوبان ســـــــــــــــــــــــــــرد
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره.
وقتی جایی نشستی که کنارت خالی بود به یاد بیار کسی رو که به خاطر تو الان تنهاست.
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی.
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه.
وقتی چشمات خالی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که توی عکسش بهت لبخند میزنه.
گاه خدا میاد گوشم ومحکم میگیره داد میزنه
آهای بشین غر نزن همینه که هست.
بعد چشمک میزنه و آروم تو گوشم میگه صبر
کن همه چیز درست میشه...
چکـــه می کنـــد چـشم هـایـــمـــــ ...
همیـــــشه،
بــه گـمـــانم،
دلیـــلش،
تــرکـــــ هــای قلبــــم باشـــ ـ ـ ـ ــــد ....
گاهی
نباید ناز کشید
نباید آه کشید
نباید انتظار کشید
نباید درد کشید
نباید فریاد کشید
فقط باید دست کشید...!
گــــاهي دلــــم تنگ می شـــــود... نـــه بــراي تـــــــو؛ بــــراي کسی که فـــــکر مي کردم تــــــو بودي!!!
|
to tell someone how much you love, به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
how much you care.
Because when they''''re gone,
no matter how loud you shout and cry,
they won''''t hear you anymore
|
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم |
در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم |
در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم |
در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی |
و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم |
ولی اکنون می خندم آری میخندم به |
تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم |
هیچ وقت کسی رو به انجام کاری که نکرده مقصرنکن شاید تو اشتباه قضاوت کرده باشی شاید به ظاهر ناراحت نشده،اما تو از دل اون چه چقدر باخبری؟؟؟؟؟؟
دخترک رفت زیر لب این را میگفت:او یقینا پی معشوق خود
میاید.پسرک ماند ولی زیر لبش زمزمه بود:مطمئنا که پشیمان
شده برمیگردد....عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز.
مترسک را دار زدن به جرم دوستی با پرنده....
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته
باشد راست میگفتی که اینجا قحطی عاطفه
است...